مأمون، عامل اصلي
با توجه به آنچه گذشت، اين نظريه تقويت ميشود كه حضرت رضا(ع) به مرگ طبيعي از دنيا نرفته و عامل اصلي شهادت آن حضرت، شخص خليفه بوده است.
علامه مجلسي مينويسد: «حق همان است كه صدق و مفيد رحمهم الله اظهار داشته و بزرگان بدان باور دارند كه حضرت رضا(ع) به وسيله سم مأمون ـ كه نفرين خدا بر او و ديگر غاصبان و ستمگران باد ـ شهيد شده است.»
علامه سيدمحسن امين پس از نقل ديدگاههاي مختلف در مورد شهادت حضرت مينويسد: «نظر من اين است كه هر چند امام هنگام ورود به طوس، كسالتي داشتند، ولي خليفه از اين فرصت بهره جسته و امام را مسموم ساخته است. چه اين كه خليفه با انعكاس خبر ولايتعهدي در بغداد و بيعت بغداديان با ابراهيم بن مهدي، دريافت كه حكومت در شرايط خاصي قرار گرفته و با وجود فضل بن سهل و نيز حضرت رضا(ع) اميدي به بهبودي اوضاع نيست. از اين رو، فضل را كشت و پس از گذشت زماني، امام را مسموم كرد و اگر فرض كنيم در امر بيعت با امام حسن نيت داشته است، اما حفظ حكومت و سلطنت كه چه بسا صاحبان آن در اين راه دست به كشتن نزديكان خود نيز زدهاند، مأمون را واداشت تا به كشتن آن بزرگوار اقدام كند.»
يكي از قراين مهم اين حقيقت كه شهادت امام به دست مأمون بوده، اين است كه در همان روز شهادت، مردم اجتماع كرده و همگان بر اين عقيده بودند كه خليفه، حضرت را مسموم ساخته است.
اهميت اين امر از آن روست كه مردم حاضر در محيط زندگي امام، بيش از ديگران موقعيت و شرايط سياسي امام و مأمون را درك ميكردند.
عبدالله بن موسي در نامهاي كه آن روز به مأمون نگاشت، به اين اقدام خليفه تصريح كرده، او را عامل قتل معرفي ميكند.
از اباصلت هروي نيز سؤال شد: چگونه مأمون به قتل امام رضا(ع) تن داد، با اين كه وي را احترام ميكرد و او را وليعهد پس از خود قرار داد؟
اباصلت ضمن تأييد قتل امام رضا(ع) به دست شخص خليفه اظهارداشت: «اگر خليفه، امام را احترام و اكرام ميكرد، از آن جهت بود كه به برتري امام آگاه و معترف بود و اگر ولايتعهدي را به او تفويض كرد، براي آن بود تا با اين عمل وانمود كند كه حضرت دنياطلب است، در نتيجه از توجه مردم به حضرت كاسته شود؛ هر چند چنين نشد، بلكه با تشكيل محافل علمي، چهره امام و شخصيت علمي او بر همگان روشن شد و روز به روز از موقعيت خليفه كاسته شد، تا جايي كه دوست و دشمن امام را شايسته خلافت ميدانست. اين امر بر خليفه گران آمد و بر كينه و حسادت او نسبت به حضرت افزود. به ناچار حيلهاي انديشيد و امام را مسموم ساخت و به شهادت رساند.»
شهادت امام به وسيله مأمون، مظلوميتي بود كه به تاريخ شيعه و اهل بيت(ع) افزوده شد و بيت ديگري بود كه بر قصيده شاعران آزاده و حقيقت طلب افزوده شد و در ادبيات حماسي انعكاس يافت.
علاوه بر اين، در مصادر تاريخي سخن از قيامهايي به ميان آمده است كه در پي شهادت حضرت و به عنوان خونخواهي بر پا شده است.
احمد بن موسي، برادر امام با همراهي حدود سه هزار تن و به نقل ديگر، دوازده هزار تن، براي خونخواهي حضرت بغداد را ترك گفت و در شيراز با فرماندار منتخب حكومت عباسي درگير شد و در همين جريان او و برادرش محمد عابد در آن ديار به شهادت رسيدند.
شهادت امام از ديدگاه روايات
در لابهلاي روايات كه از مهمترين منابع و مستندات تاريخي به شمار ميآيند، نكاتي بسيار درباره شهادت امام رضا(ع) وارد شده است. اين روايات را به سه دسته ميتوان تقسيم كرد:
1) رواياتي كه از زبان پيامبر(ص) و ائمه(ع) وارد شده است.
2) رواياتي كه از شخص امام رضا(ع) رسيده است.
3) رواياتي كه شاهدان و گواهان موثق از جزئيات و چگونگي شهادت امام، گزارش دادهاند.
* ابوبصير از امام صادق(ع) نقل ميكند كه فرمود: پدرم امام باقر روزي جابربن عبدالله انصاري را خواست و به او فرمود: «يا جابر اخبرني عن اللوح الذي رأيته في يد امي فاطمه.»
اي جابر! از آن لوح كه در دست مادرم فاطمه ديدهاي، برايم سخن بگو.
جابر گفت: براي تبريك ولادت حسين بن علي(ع) به حضور مادرت فاطمه(س) شرفياب شدم. در دست وي لوح سبزي ديدم كه گويي از زمرد بود. درباره آن لوح از فاطمه(س) سؤال كردم؛ در پاسخ من فرمود: هديه خداوندي است به پدرم كه در آن نام پدرم، همسرم، فرزندان و امامان نسل من آمده است. پدرم نيز آن را به من داده است تا مرا مژده بخشد. در بخشي از لوح كه به هشتمين امام(ع) مربوط است چنين آمده است: «يقتله عفريت مستكبر»؛ او را عفريتي خودخواه و قدرت طلب خواهد كشت.
* طريحي در ماده «حفد» حديثي از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكند كه حضرت فرمود: «تقتل حفدتي بارض خراسان.»
فرزندي از فرزندانم در زمين خراسان كشته خواهد شد.
* در روايتي از امام صادق(ع) آمده است: مردي از نسل فرزندم موسي به دنيا خواهد آمد كه به خراسان رفته و در آن جا مسموم ميشود و به شهادت ميرسد.
* در روايتي از امام رضا(ع) چنين آمده است: به خدا سوگند هيچ يك از ما نيست جز اين كه به شهادت رسيده است.
به ايشان گفته شد: شما را چه كسي خواهد كشت؟
امام فرمود: بدترين مردم زمانم، مرا با سم ميكشد.
در سخناني كه ميان امام و مأمون پيش از ولايتعهدي گذشت، از جمله دلايل امام براي نپذيرفتن ولايتعهدي اين بود كه: «پدرم از پدر و اجداد گرامياش نقل كرده است كه جدم رسول خدا(ص) درباره من فرمود: من قبل از تو (اي مأمون) به وسيله سم و مظلومانه به شهادت خواهم رسيد و اگر اجازه داشتم ميگفتم كه كشنده من كيست.»
آخرين موردي كه امام از خصوصيات شهادت خود سخن گفته، اندك زماني قبل از ارتحال بوده است كه حقايقي را به دو تن از محرمان راز: «اباصلت هروي» و «هرثمه بن اعين» بيان داشته و از جمله فرموده است: «اينك هنگام بازگشت من به سوي خدا فرا رسيده و زمان آن است كه به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپيوندم. طومار زندگيم به انجام رسيده است. اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته است تا با انگور و انار مسموم مرا به قتل رساند.»
ابونواس ضمن قصيدهاش سروده است:
باؤا بقتل الرضا من بعد بيعته
و ابصروا بعضهم من رشدهم و عموا
عصابه شقيت من بعد ماسعدوا
و معشر هلكوا من بعد ماسلموا
برخي از آنها پس از بيعت با حضرت رضا(ع) به كشتن وي شتاب كردند و بعد از بصيرت و آگاهي كوردل شدند. آن گروهي كه پس از خوشبختي به تيرهبختي گراييد! آن جماعتي كه پس از سلامتي و نجات، نابود گرديد!
دعبل، نيز اين مرثيه گران را در اشعار خويش چنين بازتاب داده است:
الا مالعين بالدموع استهلت
ولو نفرت ماء الشؤون لقلت
علي من بكته الارض و استرجعت له
رؤوس الجبال الشامخات و ذلت
و قد اعولت تبكي السماء لفقده
و انجمها ناحت عليه وكلت
فنحن عليه اليوم اجدر بالبكاء
لمرزئه عزت علينا و جلت
رزئنا رضي الله سبط نبينا
فاخلفت الدنيا له و تولت
و ما خير دنيا بعد آل محمد
الا لا تباليها اذا ما اضمحلت
چه شده است كه ديدگان، نرم نرم ميبارند و گريند، در حالي كه اگر آب ديده تمام شود و چشمان بخشكند، باز هم كم است.
در مصيبت كسي كه زمين بر او گريست و كوههاي بلند و سر به فلك كشيده، در سوگ او به ناله و فغان آمده و عزادار شدند و آسمان از فقدان او فرياد برآورده و ستارگان بر او نوحه كردهاند.
اكنون سزاوارتر است كه ما بر او اشك ريزيم، كه مصيبتي بس گران و بزرگ بر ما وارد شده است.
ما به از دست دادن سبط پيامبر(ص) مصيبت ديدهايم؛ مصيبتي كه بر اهل دنيا گران و سنگين بود.
و ديگر پس از فقدان خاندان پيامبر(ع) در دنيا و زندگي آن خيري نيست و ديگر خوشي جايگاهي ندارد و آرزوي ماندن در ما نيست.
زمان شهادت امام
در تعيين سال شهادت امام نقلهاي مختلفي به ثبت رسيده است:
سال 202 ه . ق
سال 203 ه . ق
نظريه دوم نزد صاحبنظران مشهورتر است و شيخ كليني آن را برگزيده و مسعودي نيز آن را نقل كرده است.
برخي از نويسندگان معاصر به استناد اين كه تاريخ ضرب سكههايي كه نام امام بر آنها نقش بسته است به سال 204 ه . ق نيز ديده شده، اظهار كردهاند كه پس بايد سال شهادت را 204 ه . ق بدانيم.
ولي چنان كه علامه سيدمحسن امين يادآور شده است، تاريخ ضرب سكهها دليل آن نميشود كه سكهها در زمان حيات امام ضرب شده باشد، بلكه ممكن است مردم به جهت تبرك پس از شهادت امام آنها را تهيه كرده باشند.
در تعيين روز شهادت آن حضرت نيز اتفاق نظر نيست و نظريههاي زير ديده ميشود:
ـ هفت روز مانده به پايان ماه رمضان.
ـ 23 ذي القعهده.
ـ آخرين روز ذي الحجه.
ـ اول ماه صفر.
ـ 17 ماه صفر.
ـ آخر ماه صفر.
در ميان اين نقلها، نظريه آخر يعني آخرين روز از ماه صفر، مشهورترين و قابل اعتمادترين نقل است.
در بيشتر نقلها، روز جمعه، روز شهادت آن حضرت دانسته شده است.
بنابراين، مشهورترين و قويترين نظريه در تاريخ شهادت آن حضرت، روز جمعه، آخرين روز ماه صفر سال 203 ه . ق ميباشد و آن گرامي در هنگام شهادت، پنجاه و پنج سال از عمر پربركتش ميگذشته است.
مكان شهادت و مرقد امام رضا(عليهالسلام)
امام در شهر طوس به شهادت رسيد و چنان كه خود پيشبيني و سفارش كرده بود، آن حضرت را در نقطهاي از سناباد كه بعدها «مشهدالرضا» نام گرفت، به خاك سپردند.
گويا چنين مقدر بود تا فرزندي از نسل پيامبر اكرم(ص) و امامي از ائمه اثني عشر، در سرزميني دور از «مدينه الرسول» به شهادت رسد، تا مرقد نورانيش، قلب ميليونها موحد دلباخته را متوجه كوثر زلال ولايت كند و بارگاهش در سرزمين پهناور اهل محبت و ولايت، مأمن دلهاي رميده و آهوان پناهجويي باشد كه از صياد عصيان گريخته و به دامان ولي خدا، پناهنده شده و خواهند شد.
سلام بر او آنگاه كه تولد يافت و آن زمان كه مظلومانه و دور از خاندان به شهادت رسيد و آن روز كه در اوج شكوه و عظمت، گام بر صحنه رستاخيز گذارد و چون آفتاب، جان شيعيانش را نور اميد بخشد.
منبع:سایت آستان قدس رضوی
نظرات شما عزیزان: